Menu

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلاَيَتِكُمْ ‏بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَي الرِّضْوَانِ وَ عَلَي مَنْ جَحَدَ وِلاَيَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ‏

{ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلاَيَتِكُمْ ‏بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَي الرِّضْوَانِ وَ عَلَي مَنْ جَحَدَ وِلاَيَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ‏ }

خدا، هستي ‌بخش تمام آسمان‌ ها و زمين

زمين به نور شما روشن شده و با ولايت شما،رستگاران، رستگار شده‌اند و به وسيله‌ي شما راه به سوي بهشت طيّ مي ‌شود و خشم خداوند مهربان، دامنگير كسي مي ‌گردد كه منكر ولايت شما باشد.اهل لغت در تعريف نور گفته ‌اند :

(هُوَ الظّاهِرُ بِذاتِهِ وَ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ)؛

«چيزي كه به خودي خود پديدار و پديدار كننده‌ي غيرِ خود است».

در زبان مردم گفته مي‌ شود،چربي همه چيز از روغن و شوري همه چيز از نمك است و چربي روغن و شوري نمك از خودشان، و در زبان علمي مي ‌گويند:

(كُلُّ ما بِالْعَرَضِ لابُدَّ اَنْ يَنْتَهي اِلَي ما بِالذّاتِ)؛

هر چه كه عَرَضي است، بايد به چيزي برسد كه ذاتي است.در اين ترديدي نيست كه ما همه چيز را به وسيله‌ي نور و در پرتو نور مشاهده مي‌ كنيم؛ امّا براي مشاهده‌ي خود نور، احتياج به چيز ديگري غير نور نداريم بلكه نور به خوديِ خود، پيدا و عيان است.پس روشن بودن همه چيز عَرَضي است؛ يعني از آنِ خودش نيست امّا روشن بودن نور، ذاتي است يعني از آنِ خودِ اوست.چربي همه چيز عرضي است امّا چربي روغن، ذاتي است.شوري همه چيز عرضي است امّا شوري نمك، ذاتي است و هر عرضي بالاخره بايد منتهي به ذاتي گردد.وجود و هستي در همه‌ي كائنات عرضي است و از آنِ خودشان نيست، تنها ذات اقدس حضرت الله ـ جلّ جلاله ـ هستي‌اش ذاتي يعني از آنِ خود او و عين ذات اوست و اوست كه هستي‌ بخش به كلّ كائنات است و كلّ كائنات در هستي خويش، احتياج به او دارند و او در هستي خويش، احتياج به غير خود ندارد.

]اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ...[؛[1]

خدا هستي ‌بخش تمام آسمان‌ها و زمين است و نور، عين ذات اوست.

مراتب نور

در دعاي "جوشن كبير" اين جملات آمده است:

(يا نُوراً قَبْلَ كُلِّ نُورٍ وَ يا نُوراً بَعْدَ كُلِّ نُورٍ وَ يا نُوراً لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ)؛

«اي نوري كه قبل از هر نور بوده‌اي و اي نوري كه بعد از هر نور خواهي بود و اي نوري كه همانند تو نوري نيست».

الف : نور خدا

نور در مرتبه‌ي اوّل، همان ذات اقدس الله ـ جلّ جلاله ـ است و در رتبه‌ي دوّم هر چه كه ارتباط با آن ذات اقدس دارد و مشمول لطف و عنايت خاصّ اوست، از آن تعبير به نور مي ‌شود؛از آن جهت كه در حدّ خود، روشن كننده‌ي حقايق عاليه‌ي هستي است.

ب: نور پيامبراكرم…

در قرآن مجيد از رسول اكرم …تعبير به ]سراج منير[ يعني چراغ روشني‌ بخش شده است :

]يا أيُّهَا النَّبِيُّ إنَّا أرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً‌ * وَ داعِياً إلَي اللهِ بِإذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً[؛[2]

«اي پيامبر!ما تو را فرستاديم كه شاهد[بر اعمال آدميان]و بشارت دهنده‌ي نيكوكاران و بيم دهنده‌ي بدكاران و دعوت كننده‌ي به سوي خدا به اذن خدا و چراغي روشنگر باشي».

]... قَدْ جاءَ‌كُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ[؛[3]

«...به سوي شما از جانب خدا نوري با كتاب مبين آمده است».

نور، رسول خدا… و كتاب مبين، قرآن است.

ج: نور قرآن

از قرآن نيز تعبير به نور شده:

]...وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي اُنْزِلَ مَعَهُ...[؛[4]

«...رستگاران، كساني هستند كه پيروي مي‌ كنند از نوري كه همراه نبيّ نازل شده است...».

]فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أنْزَلْنا...[؛[5]

«پس ايمان بياوريد به خدا و رسولش و به نوري كه نازل كرده‌ايم...».

د: نور ايمان

ايمان نيز نور است.

]أ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ...[؛[6]

«آيا كسي كه مرده بود و ما او را زنده كرديم و نوري براي او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه مي‌ رود[آيا او با كسي كه فاقد نور و حيات ايمان است، برابر است]...».

هـ : نور امامان معصوم (علیهم السلام)

امامان معصوم (علیهم السلام) نيز نورند.از حضرت امام باقر (ع)ذيل آيه‌اي كه خوانديم]فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أنزَلنا...[ نقل شده :

(النُّورُ وَ اللهِ الْأئِمَّهُْْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ … إلَي يَوْمِ الْقِيَامَهِْْ وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ الَّذِي أنْزَلَ)؛[7]

«نور به خدا قسم نور امامان، از آل محمد  (علیهم السلام)است تا روز قيامت و به خدا قسم آن‌ها هستند نور خدا كه نازل شده است».

البتّه نور نازل شده‌ي امامان منافاتي با نور نازل شده‌ي قرآن ندارد كه هر دو نشأت گرفته از مقام ربوبيّت الله و فرود آمده‌ي از جانب او هستند.در همين زيارت مي ‌خوانيم:

(خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ)؛

«خدا شما امامان را نورهايي آفريد و محيط بر عرش خود قرار داد».

نورانيّت زمين به سبب وجود شما

در همين جمله‌ي مورد بحث از زيارت مي ‌گوييم :

(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ)؛

«زمين به نور شما روشن شده است».

اين جمله ظاهراً اقتباس از قرآن كريم شده است كه ضمن آيات مربوط به قيامت آمده است:

]وَ أشْرَقَتِ اْلاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ[؛[8]

«زمين در آن روز به نور پروردگارش روشن مي‌ شود و نامه‌هاي اعمال را پيش مي‌ كشند و پيامبران و گواهان را حاضر مي ‌كنند و در ميان آن‌ها، به حقّ داوري مي ‌شود و به كسي ستم نمي ‌شود».

حالا در اين جمله:

(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ)؛

«به نور شما زمين روشن شده است».

مقصود از روشن شدن زمين به نور امام چيست؟ از مرحوم سيّد عبدالله شُبَّر صاحب "الانواراللامعهْْ" نقل شده كه در شرح اين جمله فرموده است:

(اَيْ بِنُورِ وُجُودِكُمْ فَاِنَّهُ لَوْلاكُمْ لَما وَجَدَتْ هِيَ وَ غَيْرِها مِنَ الْمُوجُوداتِ وَ اَفْرَدَ النّورُ لِاَنَّهُمْ نُورٌ واحِدٌ)؛

به نور وجود شما زمين روشن گرديد زيرا اگر شما نبوديد، نه زمين بود و نه غير زمين از ساير موجودات و كلمه‌ي نور در اين جمله مفرد آمده است چون همه‌ي اين خاندان، نور واحد هستند.

يعني شما در تكوّن و هستي عالم امكان، دخالت داريد و وجود شما به اذن خدا، هستي‌ بخش به عالم است.در دعاي شريف سمات مي ‌خوانيم :

(اَللّهُمَّ اِنّي اَسْأَلُكَ بِالْمُلْكِ الْعَظيمِ الاَعْظَمِ الاَجَلِّ الاَكْرَم الَّذِي اِذا دُعيتَ بِهِ عَلَي مَغالِقِ اَبوابِ اَلسَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَهِْْ اَنْفَتَحَتْ وَ اِذا دُعيتَ بِهِ عَلَي مَضائِقِ اَبْوابِ الاَرْضَ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ...وَ اِذا دُعيتَ بِهِ عَلَي الاَمْواتِ لِلْنُّشُورِ اِنْتَشَرتْ وَ اِذا دُعيتَ بِهِ عَليََ كَشْفِ الْبَأساءِ وَ الضَّراءِ انْكَشَفَتْ)؛

«خدايا! تو را مي ‌خوانم به آن اسم اعظم اجلّ اكرمت كه به وسيله‌ي آن اسم، درهاي بسته‌ي آسمان و زمين باز مي ‌شوند و مرده‌ها زنده و بلاها دفع مي ‌گردند».

در قرآن نيز آمده است:

]وَ لِلّهِ الْأسْماءُ الْحُسْنيََ فَادْعُوهُ بِها...[؛[9]

«خدا اسم‌ هاي نيكو دارد؛ او را با آن اسم‌ها بخوانيد...».

آنگاه اهل بيت رسول الله  (علیهم السلام)خودشان فرمودند :

(نَحْنُ اَسماءُ الله الْحُسْنيََ)؛

«آن اسم‌ هاي نيكوي خدا ما هستيم».

خدا هم فرموده است:

]يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إلَيْهِ الْوَسِيلَهَْْ...‌[؛[10]

«اي مؤمنان! تقواي خدا را رعايت كنيد و با وسيله رو به سوي او برويد [ تا از افاضات او برخوردار گرديد]...».

معاني اشراق

آري! اهل بيت رسول اعظم (ص) وسيله‌ي دستيابي عالم به فيض خدا هستند و بركات وجود ـ از هر قبيل كه هست ـ از جانب خدا به وساطت آن اولياي خدا و اسماءالله الحسني به عالميان افاضه مي ‌گردد و دست آن‌ها،دست بخشنده‌ي خداست.پس ممكن است معناي:

(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ)؛

اين باشد كه عالم امكان در پرتو نور وجود شما، منوّر به نور وجود گشته و هستي يافته است و ممكن هم هست مراد از اشراق،اشراق معنوي باشد يعني تمام علوم و معارف حقّه كه سبب روشني زمين و زمينيان مي ‌باشد، نشأت گرفته از علم الهي شما خاندان رسالت است و معناي سوّمي هم محتمل است و آن اين كه: مقصود از نور، همان نور حسّي باشد كه در زمان ظهور حضرت ولي الله الاعظم (عج) كره‌ي زمين با نور وجود اقدس آن حضرت روشن شود؛ آن گونه كه اهل زمين، نياز به نور خورشيد و ماه پيدا نكنند؛ چنان كه در برخي از روايات به آن اشاره شده است.

نور حضرت مهدي موعود (عج)روشنگر زمين و زمان

از حضرت امام صادق (ع)در تفسير جمله‌ي(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ)؛نقل شده كه فرمودند:

(رَبُّ الاَرْضِ اِمامُ الاَرْض)؛

«پروردگار و صاحب اختيار زمين، امام زمين است».

(قيلَ فَاِذا خَرَجَ يَكُونُ ماذا)؛

«سؤال كردند: در اين صورت اگر امام ظاهر شود،چگونه مي ‌شود»؟

(قالَ اِذاً لَيَسْتَغْنِي النّاسُ عَنْ ضَوءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ تَجْتَزِئُونَ بِنُورِ الاِمامِ)؛[11]

«فرمود : در آن موقع مردم از نور خورشيد و ماه بي ‌نياز مي ‌گردند و اكتفا به نور امام مي ‌كنند».

يعني همان ‌گونه كه از فيض نور علم امام بهره‌ مند مي‌ شوند، از نور جسم امام نيز استضائه مي ‌نمايند و در واقع بدن مطهّر و منوّر امام، به اذن خدا نورافكن مي ‌شود و تمام روي زمين را روشن مي ‌كند.در روايت ديگري از امام صادق (ع) منقول است:

(اِذا قامَ قائِمُنا اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ اسْتَغْنَي الْعِبادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ الظُّلَم)؛[12]

«هنگامي كه قائم ما قيام كند، زمين به نور پروردگارش روشن مي ‌شود و بندگان از نور آفتاب مستغني مي‌ شوند و ظلمت‌ ها از بين مي‌ رود».

ناتواني ذهن ما از درك حقايق

اين سخنان اگرچه براي برخي از اذهان، سنگين و مستبعد تلقي مي ‌شود؛ ولي بايد باورمان بشود كه اين عالم، عجايب بزرگ و غرائب بسيار دارد و افكار محدود ما از درك چگونگي آن‌ها ناتوان است.

پشه كي داند كه اين باغ از كي است        در بهاران زاد و مرگش در دي است

در اين عالم، كودك نوزاد به سخن درآمده و خود را به عنوان پيامبر داراي كتاب آسماني معرّفي كرده است! قرآن مجيد درباره‌ي حضرت عيسي مسيح (ع)مي‌ فرمايد :

]قالَ إنِّي عَبْدُ اللهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا[؛[13]

«گفت: من بنده‌ي خدايم كه به من كتاب داده و پيامبر قرارم داده است».

حضرت صالح پيامبر (ع)شتر زنده را از شكم كوه بيرون آورد و حضرت رسول الله الاعظم… با اشاره‌ي انگشت، ماه آسمان را دو نيمه و سپس متّصل كردند. اين‌ها از نظر ما بعيد است ولي يك سلسله حقايق مسلّمي است كه در قرآن آمده است.بنابراين استبعادي ندارد كه بدن مقدّس امام حجهْْ بن الحسن العسكري عجّل ‌الله‌ تعالي ‌فرجه ‌الشّريف نيز در عصر ظهور همانند خورشيد بدرخشد و(اشرقت الارض بنوركم)محقّق گردد.

حاج علي بغدادي كه توفيق شرفيابي به زيارت آن امام عزيز نصيبش شده است نقل مي ‌كند : در ملازمت حضرتش به حرم مطهّر "كاظمين" رسيديم.آقا براي من زيارت مي ‌خواندند.وقت غروب شد و چراغ‌ هاي حرم روشن شد ولي من ديدم حرم به نور ديگري روشن است.چراغ ‌ها روشن هست امّا مانند شمعي در مقابل آفتاب است به طوري كه فكر كردم روز است منتها چراغ روشن كرده‌اند.

اين نمونه‌اي است از مستغني گشتن اهل زمين از نور خورشيد در زمان ظهور امام (عج)؛البتّه نه اين كه از وجود خورشيد مستغني مي ‌شوند بلكه با وجود خورشيد، از نور امام براي روشن شدن مستغني مي ‌شوند.

ولايت يعني پذيرفتن امامت معصومين (علیهم السلام)

جمله‌ي بعد زيارت:

(وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلاَيَتِكُمْ)؛

«آن‌ها كه رستگار شدند، به وسيله‌ي ولايت شما [رستگار] شدند».

ولايت به معناي واقعي‌اش، تن به امامت امامان (علیهم السلام)دادن است و آن‌ها را به امامت پذيرفتن،نه فقط آن‌ها را دوست داشتن! اين روايت در حدّ تواتر از رسول خدا‌…نقل شده است:

(مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَهًْْ جاهِليَّهًْْ)؛[14]

«هر كس بميرد در حالي كه امام زمانش را نشناخته است، در واقع به مرگ جاهلي [كه مرگ كفر و نفاق است] مرده است».

بسيار روشن است كه مقصود از شناختن امام كه ملاك نجات و سعادت در آخرت است، شناختن شناسنامه‌اي نيست كه اسم خودش و اسم پدر و مادرش را بشناسيم و از تاريخ زندگاني ‌اش آگاه باشيم.اين ‌گونه شناختن نسبت به مثلاً امام اميرالمؤمنين (ع)را دشمنانش هم دارند.آيا معاويه نمي‌ دانست آن حضرت اسمش عليّ، پدرش ابوطالب،مادرش فاطمه بنت اسد،زادگاهش كعبه و محل ضربت خوردنش مسجد كوفه است ؟ آيا نمي‌دانست شجاعت و عدالتش در چه حد است؟

آري!اين‌ها را او كاملاً مي ‌دانست و از اين جهات، آن حضرت را خوب مي ‌شناخت امّا اعتقاد به امامتش نداشت و تن به ولايتش نمي ‌داد؛از اين جهت مرگش،مرگ كفر و نفاق شد و همچنين اهل تسنّن نيز تفاوتشان با ما شيعه‌ي اماميه در همين نقطه است كه اعتقاد به امامت بلافصل آن حضرت ندارند و احكام ديني خود را از غير اهل بيت رسول (علیهم السلام) مي‌گيرند.

عبور از صراط فقط با ولايت حضرت علي (ع)

اين آيه را در قرآن كريم مي ‌خوانيم :

]...وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً[؛[15]

«...هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند، به رستگاري بزرگي نائل گشته است».

امام صادق (ع) در تفسير اين آيه فرموده است:

(وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلايَهِْْ عَلِيٍّ وَ وَلايَهِْْ الْأئِمَّهِْْ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً)؛[16]

«هر كس خدا و رسولش را در ولايت علي و امامان بعد از او اطاعت كند، به رستگاري بس عظيمي نائل شده است».

در روايات ديگري نيز سبب ورود به بهشت و رهايي از آتش، ولايت خاندان رسالت ارائه گرديده است؛از جمله:

(قالَ رَسُولُ الله اِذا كانَ الْقِيامَهُْْ وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلي شَفيرِ جَهَنَّمَ لَمْ يَجُزْ عَلَيْهِ اِلاّ مَنْ مَعَهُ كِتابُ وِلايَهِْْ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبِ)؛[17]

«رسول خدا …فرمود : آنگاه كه قيامت برپا گردد و صراط را بر لبه‌ي جهنّم قرار دهند، هيچ ‌كس از آن نتواند بگذرد، مگر با او نوشته‌ي ولايت علي باشد».

(بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَي الرِّضْوَانِ وَ عَلَي مَنْ جَحَدَ وِلاَيَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ‏)؛

روي قاعده‌ي ادبي مقدّم شدن جارّ و مجرور«بكم» و«علي من جحد ولايتكم»، افاده‌ي حصر مي ‌كند و معناي اين دو جمله چنين مي ‌شود :

«تنها به وسيله‌ي شما مي ‌شود راه بهشت و رضوان خدا را طيّ كرد و فقط منكران ولايت شما هستند كه مشمول غضب حضرت رحمان مي‌ گردند».

منكران ولايت، مغضوب خدا

نسبت "غضب" به صفت "رحمان" شايد از آن نظر باشد كه انكار ولايت خاندان رسول (علیهم السلام) آن چنان گناه بزرگي است كه حتّي رحمت رحمانيّه‌ي حضرت حقّ كه دامن بر همه‌ي كائنات گسترده است در مورد آن نااهلان، تبديل به خشم و غضب مي‌ گردد و به اين نكته هم متوجّه باشيم كه جحد و انكار، وقتي محقّق مي ‌شود كه از حقيقت امامت و ولايت آگاه باشد و در عين حال آن را نپذيرد و تن به قبول آن ندهد، وگرنه بسيارند كساني كه اعتقاد به ولايت و امامت امامان معصوم (علیهم السلام) ندارند ولي روي جهالت و بي ‌خبري يا بر اساس عوامل ديگري از سياسي و غير آن، حقيقت مطلب برايشان روشن نشده است؛ طبيعي است كه آن‌ها مشمول اين جمله از زيارت نمي ‌باشند.در تفسير جمله‌ي شريفه‌ي:

(بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَي الرِّضْوَانِ وَ عَلَي مَنْ جَحَدَ وِلاَيَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ‏)؛

از امام صادق (ع)منقول است:

(هُوَ أنْ يَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَهُ)؛[18]

يعني: مقصود در جمله، آن كسي است كه حقّ را انكار كند در حالي كه مي ‌داند كه حقّ است و به حقّانيّت آن يقين دارد امّا تن زير بار نمي ‌دهد و آن را نمي ‌پذيرد!

بشارت اميد آفرين مولاي متّقيان حضرت علي (ع)

چه خوب است اينجا ما هم آن بشارتي را كه مولايمان اميرالمؤمنين (ع)به حارث هَمْداني داده و يكي از شاعران محبّ آن را به نظم آورده زمزمه كنيم :

(يا حارِ هَمْدانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي مِنْ مُؤمِنٍ أوْ مُنافِقٍ قُبُلاً يَعْرِفُنِي طَرْفُهُ وَ اَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ و اِسْمِهِ و ما فَعَلا)؛[19]

«اي حارث همداني! همه موقع مردن مرا مي ‌بينند ، من آن‌ها را مي ‌شناسم و آن‌ها هم مرا مي ‌شناسند».

اي خدا! مي ‌شود طوري زندگي كنيم كه دم جان دادن، چشم باز كنيم و مولاي عزيزمان را كنار بسترمان ببينيم و جان بدهيم ؟

كاش روزي هزار بار من -------مُردمي تا بديدمي رويت

وَ اَنْتَ عِنْدَ الصِّراطِ تَعْرِفُنِي -----فَلا تَخَـفْ عَثـْرَهًْْ وَ لا زَلَلاً

اَسْقِيكَ مِنْ بارِدٍ عَـليََ ظَمَأٍ -----تَخالُهُ فِي الْحَلاوَهِْْ الْعَسَلا[20]

«در كنار صراط[اي حارث]تو مرا مي ‌بيني و مي ‌شناسي.آنجا من تو را از آب سرد و زلالي سيراب مي ‌كنم كه مي‌ انگاري از حلاوت عسل است».

اَقُولُ لِلنّارِ حِينَ تَعْرِضُ لِلْعَرْضِ دَعِيْهِ لا تَقْبَلِي الرَّجُلاً

دَعـِيْهِ لا تَـقْرَبـيـهِ اِنَّ لـَهُ ----حَبْلاً بِحَبْلِ الوَصِيِّ مُتَّصِلاً

«هنگام عرض اعمال و رسيدگي به حساب و تقسيم محشريان براي بهشت و جهنّم،من به جهنّم مي ‌گويم، اين را رها كن كه به حبل و ريسمان من آويخته و دست به دامن من زده است».

الحمدلله الّذي جعلنا من المتمسّكين بولايهْْ اميرالمؤمنين و الائمهْْ الاطهار (علیهم السلام)

اللّهمّ عجّلْ لوليك الفرج و اجعلنا من المنتظرين لظهوره و اجعل خاتمهْْ امرنا خيراً

والسّلام عليكم و رحمهْْ الله و بركاته

[1]ـ سوره‌ي نور،آيه‌ي35.

[2]ـ سوره‌ي احزاب،آيات45و46.

[3]ـ سوره‌ي مائده،آيه‌ي15.

[4]ـ سوره‌ي اعراف،آيه‌ي157.

[5]ـ سوره‌ي تغابن،آيه‌ي7.

[6]ـ سوره‌ي انعام،آيه‌ي122.

[7]ـ كافي،جلد1،صفحه‌ي194.

[8]ـ سوره‌ي زمر،آيه‌ي69.

[9]ـ سوره‌ي اعراف،آيه‌ي180.

[10]ـ سوره‌ي مائده،آيه‌ي35.

[11]ـ بحارالانوار،جلد7،صفحه‌ي326.

[12]ـ همان،جلد52،صفحه‌ي337.

[13]ـ سوره‌ي مريم،آيه‌ي30.

[14]ـ بحارالانوار،جلد8 ،صفحه‌ي368.

[15]ـ سوره‌ي احزاب،آيه‌ي71.

[16]ـ كافي،جلد1،صفحه‌ي414.

[17]ـ بحارالانوار،جلد39،صفحه‌ي234.

[18]ـ كافي،جلد2،صفحه‌ي389.

[19]ـ بحارالانوار،جلد6،صفحه‌ي180.

[20]ـ بحارالانوار،جلد6،صفحه‌ي180.

حضرت امام حسن عسکری:
فقر با ما ، بهتر از ثروتمندی در کنار دشمنان ماست.
و کشته شدن با ما بهتر از زندگی در کنار دشمنان ماست.
و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد.
و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد.
و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید.
پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود.
و آن که از ما جدا شد به سوی آتش خواهد رفت.

برو بالا